English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contact patrol U گشتی تماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
patrols U گشتی
patrolling U گشتی
confusion U گم گشتی
patrolled U گشتی
patrol U گشتی
patrolmen U گشتی
patrolman U گشتی
feedback U گشتی
out guard U گشتی
vessels U ناو گشتی
inshorepatrol U گشتی مرزساحلی
patrolman U پلیس گشتی
vessel U ناو گشتی
runners U گردنده گشتی
inshorepatrol U گشتی ساحلی
out guard U گشتی صحرایی
moving screen U گشتی ممانعتی
flatfoot U پلیس گشتی
standing patrol U گشتی ثابت
fanal U چراغ گشتی
end around U دور گشتی
contact patrol U گشتی اخذتماس
reconnaissance patrol U گشتی شناسایی
service craft U قایق گشتی
roundsman U افسرپلیس گشتی
patrolled U قسمت گشتی
patrol car U اتومبیل گشتی
patrol cars U اتومبیل گشتی
runner U گردنده گشتی
air guard U گشتی هوایی
beach patrol U گشتی ساحلی
fighting patrol U گشتی رزمی
combat patrol U گشتی رزمی
patrols U قسمت گشتی
patrol boats U ناوچه گشتی
patrolling U قسمت گشتی
combat air patrol U گشتی هوایی
coastal patrol U گشتی ساحلی
patrol U قسمت گشتی
patrol boat U ناوچه گشتی
patrolmen U پلیس گشتی
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
fire patrol U گشتی اتش نشان
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
turnscrew U پیچ گشتی [ابزار]
barrier patrol U ناو گشتی سد کننده
screwdriver U پیچ گشتی [ابزار]
barrier patrol U گشتی مامور موانع
scout helicopter U هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
end around borrow U رقم قرضی دور گشتی
end around carry U رقم نقلی دور گشتی
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
barrier combat air patrol U گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship U هلی کوپتر روشن کننده گشتی
milk walk U گشتی که شیر فروش میزند گشت
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
locap U گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
zipper U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
contingence U تماس
ding U تماس
contact line U خط تماس
tangency U تماس
contact U تماس
contacts U تماس
taction U تماس
contacted U تماس
contacting U تماس
tangents U تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
impacts U تماس
line of contact U خط تماس
impact U تماس
to be in contact U تماس داشتن
contact diameter U قطر تماس
to be in rapport U تماس داشتن
contact area U منطقه تماس
contact angle U زاویه تماس
communicator U شخص در تماس
angle of contact U زاویه تماس
contact area U سطح تماس
tuch U تماس دادن با
zone of contact U ناحیه تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
area contact U سطح تماس
contact surface U سطح تماس
to bring into contact U تماس دادن
skim U تماس اندک
contiguity U برخورد تماس
shock hazard U خطر تماس
corps a corps U تماس بدنی
interactional points U نقاط تماس
finishes U تماس انتهایی
finish U تماس انتهایی
point of contact U نقطه تماس
point contact U تماس نقطهای
going on U نزدیکی تماس
movement to contact U حرکت به تماس
line to line fault U تماس خطوط
contact ratio U نسبت تماس
contact lost U تماس قطع شد
skims U تماس اندک
contact party U گروه تماس
skimmed U تماس اندک
contact flange U فلانژ تماس
contact point U قطب تماس
contact pressure U فشار تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
osculation U تماس اشتراک صفات
grazing point U نقطه تماس با مانع
galvanism U تماس برق بابدن
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
contact fire U انفجار در اثر تماس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
contact print U چاپ به طریقه تماس
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
contact backlash U دنده کور تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
synapse U محل تماس دوعصب
contact behavior U رفتار تماس جویانه
tuch U سر زدن تماس داشتن
touch panel U صفحه حساس به تماس
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
break off U قطع تماس با دشمن
contact report U گزارش اخذ تماس
phones U پاسخ به تماس در تلفن
contacting U تماس یافتن تماسی
flattest U تماس دو لبه اسکیت
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
flat U تماس دو لبه اسکیت
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
phone U پاسخ به تماس در تلفن
contacted U تماس یافتن تماسی
contact U تماس یافتن تماسی
contacts U تماس یافتن تماسی
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
picket U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
contact U محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
ground U تماس دادن توپ با زمین
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
faded U تماس باهدف از بین رفت
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com